مقایسه بولینگر و کلتنر


کانالهای کلتنر Keltner Channel

کانالهای کلتنر Keltner باندهای مبتنی بر نوسان هستند که در بالا و پایین یک میانگین متحرک نمایی تنظیم شده اند. این اندیکاتور مشابه باندهای بولینگر است که برای تنظیم باند ها از انحراف معیار استاندارد استفاده می کنند. به جای استفاده از انحراف معیار ، کانالهای کلتنر Keltner مقایسه بولینگر و کلتنر برای تنظیم فاصله کانال از میانگین دامنه واقعی (ATR) استفاده می‌کنند.

کانالهای کلتنر معمولاً با دو مقدار میانگین دامنه واقعی در بالا و پایین میانگین متحرک نمایی ۲۰ روزه تنظیم می شوند. میانگین متحرک نمایی جهت را تعیین می کند و متوسط ​​دامنه واقعی عرض کانال را تنظیم می کند.

کانالهای کلتنر Keltner یک اندیکاتور پیرو روند است که برای شناسایی نواحی برگشتی با شکست کانال و جهت کانال استفاده می شود. در صورت ثابت ماندن روند ، می توان از کانال ها برای شناسایی محدوده های اشباع خرید و فروش نیز استفاده کرد.

چستر کلتنر در کتاب خود درسال ۱۹۶۰ ، “چگونه در بورس کالاها پول بدست آوریم” ، “قانون معاملات میانگین متحرک ده روزه” را معرفی کرد که به عنوان نسخه اصلی کانال های کلتنر شناخته می شود.

این نسخه اصلی با یک SMA 10 روزه با قیمت معمول <(H + L + C) / 3)>به عنوان خط مرکزی آغاز شد. لیندا بردفورد راشکه نسخه جدیدتر کانال های کلتنر را در دهه ۱۹۸۰ معرفی کرد. مانند بولینگر باند ، در این نسخه جدید از یک شاخص مبتنی بر نوسانات ، ATR، برای تنظیم عرض کانال استفاده شده است.

محاسبات کانالهای کلتنر:

برای محاسبه کانالهای کلتنر دو مرحله وجود دارد:

ابتدا طول را برای میانگین متحرک نمایی انتخاب کنید.

دوم ضریب را برای میانگین واقعی دامنه انتخاب کنید.

در این محاسبات طول دوره ATR را ۱۰ روزه در نظر میگیریم.

Middle Line: 20-day exponential moving average

Upper Channel Line: 20-day EMA + (2 x ATR(10))

Lower Channel Line: 20-day EMA – (2 x ATR(10))

تفاوت کانالهای کلتنر با باندهی بولینگر بولینگر:

دو تفاوت بین کانال های کلتنر و گروه های بولینگر وجود دارد. اول ، کانالهای کلتنر از باندهای بولینگر نرمتر هستند. بسیاری این را یک امتیاز مثبت می دانند زیرا عرض ثابت تری ایجاد می کند. این باعث می شود کانالهای کلتنر Keltner برای دنباله روی روند و شناسایی روند مناسب باشد. دوم ، کانال های کلتنر نیز از یک میانگین متحرک نمایی استفاده می کنند که حساسیت بیشتری نسبت به میانگین متحرک ساده ای دارد که در باندهای بولینگر استفاده می شود.

EMA کانالهای کلتنر keltner معمولا ۲۰ دوره است، اگر چه این می‌تواند در صورت دلخواه تنظیم شود.

باندهای بالایی و پایینی در بالا و پایین EMA قرار دارند، اگرچه ضریب را می توان براساس اولویت شخصی تنظیم کرد. یک ضرب‌کننده بزرگ‌تر منجر به یک کانال گسترده‌تر خواهد شد.

وقتی قیمت به باند بالایی می رسد، صعودی است، در حالی که رسیدن به باند پایینی، نزولی است. رسیدن به یک باند می‌تواند روند ادامه‌دار آن جهت را نشان دهد.

زاویه کانال نیز به شناسایی جهت روند کمک می‌کند. زمانی که کانال به سمت بالا زاویه‌دار است، قیمت در حال افزایش است و برعکس آن نیز صادق است.

قیمت نیز ممکن است بین کانال‌های بالا و پایین نوسان کند. وقتی این اتفاق می‌افتد، گروه بالایی به عنوان مقاومت در نظر گرفته می‌شود و نوار پایینی حمایت می‌شود.

یک حرکت قیمت بالاتر از باند بالاتر نشان‌دهنده قدرت قیمت است. این یک نشانه وجود روند صعودی قویتر می باشد، به خصوص اگر کانال به سمت بالا زاویه‌دار باشد.

یک نفوذ قمیتی در پایین نوار پایینی ضعف قیمت را نشان می‌دهد. این نشانه یک روند نزولی است، به خصوص اگر کانال رو به پایین باشد.

محدودیت‌های استفاده از کانال‌های کلتنر keltner:

فایده این کانال‌ها تا حد زیادی به تنظیمات مورد استفاده بستگی دارد. معامله‌گران ابتدا باید تصمیم بگیرند که چگونه می‌خواهند از این اندیکاتور استفاده کنند و سپس آن را برای کمک به انجام این هدف تنظیم کنند. در صورتی که عرض کانال بیش از حد باریک یا پهن باشد کارایی خوبی برای تحلیل گر نخواهد داشت.

این باندها ممکن است به عنوان حمایت یا مقاومت عمل نکنند، گرچه به نظر می‌رسد که آن‌ها توانایی پیش‌بینی کمی را دارند. این می‌تواند به دلیل تنظیمات انتخابی باشد، اما هیچ مدرکی دال بر این وجود ندارد که قیمت حرکت دو ATR یا ضربه زدن به یکی از باندها منجر به یک سیگنال خرید یا فروش می شود.

در حالی که کانا‌لهای کلتنر keltner می‌توانند به شناسایی مسیر روند کمک کنند، و حتی برخی سیگنال‌های خرید و فروش را ارایه دهند، آن‌ها به بهترین نحو در ارتباط با تحلیل اقدام قیمت، اصول در صورتی که برای بلند مدت و دیگر شاخص‌های فنی مبادله می‌شوند، مورد استفاده قرار می‌گیرند.

سیگنال خرید:

صعود و شکست کانال در بالای خط روند بالایی می تواند آغاز روند صعودی باشد.

سیگنال فروش:

افت کانال و شکسته شدن در زیر خط روند پایین می تواند نشانه شروع روند نزولی باشد.

نتیجه:

کانالهای کلتنر با داشتن یک میانگین متحرک نمایی پایه و اساس خود ، یک اندیکاتور پیرو روند می باشند. همانند میانگین های متحرک و سایر شاخص های پیروی از روند ، کانالهای کلتنر Keltner نیز تاخیر در قیمت دارند.

جهت میانگین متحرک جهت کانال مقایسه بولینگر و کلتنر را تعیین می کند. به طور کلی ، روند نزولی وقتی کانال پایین می آید وجود دارد ، در حالی که وقتی کانال بالاتر می رود ، روند صعودی وجود دارد. وقتی کانال به پهلو حرکت می کند روند خنثی است.

چگونه از کانال های کلتنر استفاده کنیم؟

نحوه استفاده از کانال کلتنر

کانال کلتنر یک اندیکاتور نوسانات قیمت است که توسط یک تریدر غلات به نام چستر کلتنر ابداع شد. وی نخستین بار این اندیکاتور را در کتاب خود به نام “چگونه می توان از کالاها کسب درآمد کرد” ، معرفی کرد.

نسخه اصلاح شده این اندیکاتور بعدها توسط لیندا راشکه در دهه 1980 ساخته شد.

نسخه لیندا از کانال کلتنر ، که بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد ، کاملاً شبیه به باندهای بولینگر است از آنجاکه آن هم از سه خط تشکیل شده است.

با این حال ، خط میانی کانال Keltner یک میانگین متحرک نمایی (EMA) است و دو خط بیرونی به جای انحراف معیار (SD) براساس میانگین واقعی (ATR) محاسبه می شوند.

از آنجا که این کانال از اندیکاتور ATR برگرفته شده است که خود یک اندیکاتور نوسانات است ، کانال Keltner نیز با نوسانات منبسط و منقبض می شود اما میزان فراریت و تلاطم آن از باندهای بولینگر کمتر است.

کانال کلتنر چه کاربردی دارد؟

از کانال های Keltner برای تنظیم سفارش های ورودی و خروجی بازار استفاده شده که همچون یک راهنمای معاملاتی عمل می کنند.

کانال کلتنر کمک به شناسایی سطوح بیش خرید و بیش فروش نسبت به یک میانگین متحرک می کند ، به ویژه هنگامی که روند تخت یا فلت باشد.

آنها همچنین می توانند سرنخ هایی از روند های جدید نیز برای معامله گر فراهم آورند.

این کانال را همچون یک کانال صعودی یا نزولی در نظر گیرید ، با این تفاوت که به طور خودکار با نوسانات قیمتی اخیر خود بخود تنظیم شده و نیز از خطوط راست تشکیل نشده است.

حمایت و مقاومت کلتنر

اگر دروس مربوط به باند های بولینگر را مطالعه کرده باشید ، احتمالاً می گویید که آنها با کانال های کلتنر اساساً ماهیت مشابهی دارند. خوب ، تقریبا همینطور است.

آنچه این دو را از هم متمایز می سازد ، شاخص ها و محاسبات زیرین آنها است که می توانیم ساعتها در مورد آنها صحبت کنیم … اما از آنجا که ممکن است تبدیل به لالایی خواندن برای شما شود ، از آنها رد می شویم.

بگذارید فقط همین را بگوییم که این فرمول ها میزان حساسیت قیمت و درجه صاف بودن متفاوتی را در اندیکاتور ها ارائه می دهند.

نحوه معامله در فارکس با استفاده از کانال های Keltner

کانال های کلتنر ناحیه ای را نشان می دهند که یک جفت ارز معمولاً در آن محل پرسه می زند.

بالای کانال به طور معمول به عنوان مقاومت دینامیک عمل می کند. این در حالیست که پایین کانال به عنوان یک حمایت دینامیک یا پویا عمل می کند.

چگونه از کانالهای Keltner به عنوان سطوح حمایت و مقاومت پویا استفاده کنیم؟

پر کاربرد ترین تنظیمات مورد استفاده در ارتباط با کانال های کلتنر عبارتند از 2 x ATR (10) برای خطوط بالا و پایین و نیز EMA (20) که برای خط میانی است.

این خط میانی بسیار مهم است زیرا در طول روندهای طولانی و ممتد همچون سطح پولبک عمل می کند.

در یک روند صعودی ، قیمت تمایل دارد که در نیمه بالایی کانال محبوس شود ، بعبارتی بین خط وسط به عنوان حمایت و خط بالایی به عنوان مقاومت.

سقف کانال کلتنر

در روند نزولی ، قیمت معمولاً در اطراف نیمه پایینی کانال پرسه می زند و خط میانی را بعنوان مقاومت خود و خط پایینی را نیز همچون حمایت بخود می بیند.

حمایت کف کانال کلتنر

در یک بازار رنج و کم نوسان ، قیمت معمولاً بین خطوط بالا و پایین رفت و برگشت می کند.

چگونه با استفاده از کانال های Keltner شکست های قیمتی را معامله کنیم؟

شکست از کانال Keltner همچون حکم حکومتی است که قیمت در حال فرار کردن به پله بعدی است.

اگر کندل ها از بالا شروع به شکست کنند ، در اینصورت معمولاً حرکت به سمت بالا ادامه پیدا می کند.

کندل سقف کانال کلتنر

اگر کندل ها از زیر شروع به شکست کنند ، قیمت معمولاً به پایین کشیده می شود.

کندل زیر کف کانال کلتنر

رصد پیوسته این شکست های کانالی می تواند به شما کمک کند سریعتر بتوانید یک حرکت بزرگ را بگیرید.

آشنایی با اندیکاتور کانال کلتنر + آموزش تصویری

کانال کلتنر

کانال کلتنر Keltner channel با حروف اختصاری KC، نمایش داده می شود. این کانال کلتنر یک اندیکاتور مبتنی بر نوسان است و از سه خط جداگانه تشکیل شده است و برای تشخیص نوسانات قیمت سهم بر اساس رفتار قیمت و سطوح حمایت یا مقاومت مورد استفاده قرار می گیرد.

خط وسط یک میانگین متحرک, EMA است. خطوط اضافی در بالا و پایین EMA قرار دارند. باند بالا معمولا دو برابر محدوده متوسط واقعی ATR بالای EMA را تنظیم می کند و باند پایین تر معمولا دو برابر ATR زیر EMA را تنظیم می کند. باندها همان طور که با قیمت بالا و پایین می شود همانند فنر جمع و باز می شوند و فاصله بین آن ها تغییر می نماید.

برای تشخیص نوسانات قیمت سهم بر اساس رفتار قیمت و سطوح حمایت یا مقاومت مورد استفاده قرار می گیرد.

کانال کلتنر

اندیکاتور کانال کلتنر برای اولین بار توسط چستر کلتنر در دهه ۱۹۶۰ میلادی کشف شد و بعد در دهه ۱۹۸۰ توسط لیندا بردفورد توسعه پیدا کرد. خطوط این کانال طبق روش ذیل محاسبه می گردد:

خط فوقانی = ATR)+ EMA ضریب)

خط زیرین = ATR) x EMA ضریب)

تفاوت بین یک کانال کلتنر و باندهای بولینگر

این دو شاخص کاملا شبیه یکدیگر هستند. کانال های Keltner از ATR برای محاسبه سطوح بالا و باند استفاده می کنند اما باند بولینگر به جای ATR از انحراف استاندارد استفاده می نمایند. زاویه اندیکاتور کانال کلتنر مقایسه بولینگر و کلتنر به شما کمک می‌کند که جهت یک روند را شناسایی کنید.

اگر نمودار قیمت به منطقه‌ای بالاتر از نوار بالایی برسد، به خصوص در یک روند رو به بالا، نشان‌دهنده قدرت روند است و رسیدن قیمت به بخش پایین‌تر از نوار پایینی، ضعف در روند را به نمایش می گذارد.

سیگنال گیری مقایسه بولینگر و کلتنر

هنگامی که قیمت از باند بالایی خارج می شود، به دنبال موقعیت فروش باشید.

کانال کلتنر

هنگامی که قیمت از باند پایینی خارج می شود، به دنبال موقعیت خرید باشید.

شما می توانید از کانال کلتنر در کنار سایر اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال مانند اندیکاتور قدرت نسبی (RSI)، سایر میانگین های متحرک یا نوارهای بولینگر، استفاده نمایید.

استفاده از اندیکاتور باند بولینگر برای ارزیابی روند بازار

استفاده از اندیکاتور باند بولینگر برای ارزیابی روند بازار

باندهای بولینگر یک نوع اندیکاتور برای تحلیل تکنیکال هستند و در خیلی از بازارها از جمله بازار بورس، آتی و ارزها کاربرد زیادی دارند. این باندها که در دهه 1980 میلادی توسط جان بولینگر طراحی شدند، دیدگاه منحصربفردی نسبت به قیمت و نوسان بیت‌کوین ایجاد می‌کنند. باندهای بولینگر کاربرد زیادی دارند مثل تعیین سطوح اشباع خرید و اشباع فروش، ابزاری برای دنبال کردن روند و نظارت بر بریک اوت‌ها.

نکات کلیدی

  • باندهای بولینگر ابزار معاملاتی هستند که برای تعیین نقاط ورود و خروج به معامله استفاده می‌شوند.
  • معمولاً از این باندها برای تعیین شرایط اشباع خرید و اشباع فروش استفاده می‌شود.
  • تنها در نظر گرفتن باندهای بولینگر برای اجرای معامله، یک استراتژی پرخطر است چون این اندیکاتور متمرکز بر نوسان و قیمت است و خیلی از اطلاعات مرتبط دیگر را نادیده می‌گیرد.
  • باندهای بولینگر ابزار معاملاتی نسبتاً ساده‌ای هستند و بین تریدرهای خانگی و حرفه‌ای محبوبیت زیادی دارند.

محاسبات باندهای بولینگر

باندهای بولینگر از سه خط تشکیل شده اند. در یکی از پرکاربردترین روش‌های محاسبه، از یک میانگین متحرک ساده 20 روزه (SMA) برای باند میانی استفاده می‌شود. باند بالایی با در نظر گرفتن باند وسطی و اضافه کردن دو برابر انحراف معیار روزانه به آن محاسبه می‌شود. باند پایینی با در نظر گرفتن باند وسطی منهای دو برابر انحراف معیار روزانه محاسبه می‌شود.

فرمول باند بولینگر به این صورت محاسبه می‌شود:

که در اینجا BOLU باند بولینگر بالایی، BOLD باند بولینگر پایینی، MA میانگین متحرک، TP قیمت تیپیکال (جمع اوج، کف و نرخ بستن شدن تقسیم بر سه)، n تعداد روزها در دوره هموارسازی، m تعداد انحراف معیارها و σ[TP,n] انحراف معیار روی n دوره اخیر از TP است.

استراتژی اشباع خرید و اشباع فروش

یکی از روش‌های پرکاربرد برای استفاده از باندهای بولینگر، تشخیص اشباع خرید و اشباع فروش در بازار است. وقتی نمودار قیمت یک دارایی از باند بولینگر پایینی خارج می‌شود، احتمالاً قیمت بیش از حد ریزش کرده و به زودی جهش خواهد داشت. از طرفی وقتی خط نمودار قیمت از باند بولینگر بالایی خارج شود، احتمالاً بازار در وضعیت اشباع خرید قرار داشته و به زودی یک پول بک خواهیم داشت.

استفاده از اندیکاتورهای اشباع خرید/ اشباع فروش متکی بر مفهوم معکوس شدن میانگین قیمت است. بر اساس این اصل اگر نمودار قیمت به صورت چشمگیری از میانگین یا میانه فاصله بگیرد، در نهایت باز هم به قیمت میانگین برخواهد گشت.

باندهای بولینگر، ارزهایی که فاصله چشمگیری با میانگین پیدا کرده اند را شناسایی می‌کنند.

در بازارهایی با رنج محدود، استراتژی‌های معکوس شدن میانگین می‌توانند کارآمد باشند چون در این بازارها نمودار قیمت مثل یک توپ بین دو باند حرکت می‌کند. اما اندیکاتور باند بولینگر همیشه هم سیگنال خرید و فروش دقیقی ایجاد نمی‌کند. مثلاً در یک روند قوی، احتمال اینکه تریدر معاملاتی روی سمت اشتباهی از نمودار قرار دهد وجود دارد چون ممکن است اندیکاتور به سرعت و پشت سر هم سیگنال‌های اشباع خرید یا اشباع فروش را نشان دهد.

تریدرها می‌توانند برای بهبود این شرایط، جهت کلی نمودار قیمت را در نظر بگیرند و بعد فقط سیگنال‌هایی را در نظر بگیرند که تریدر را با روند همسو می‌کنند. مثلاً اگر روند کند است، هنگام لمس نمودار قیمت با باند بالایی، تنها پوزیشن‌های Short در نظر گرفته می‌شود. باز هم در صورت تمایل می‌توان از باند پایینی به عنوان سیگنال خروج استفاده کرد اما یک پوزیشن long جدید باز نمی‌شود چون این کار یعنی حرکت کردن بر خلاف روند.

ایجاد چند باند مقایسه بولینگر و کلتنر برای دید بهتر

به گفته جان بولینگر "تگ‌های باندها فقط تگ هستند نه سیگنال." یک تگ (یا برخورد) با باند بولینگر بالایی به خودی خود سیگنال فروش محسوب نمی‌شود. تگ باند بولینگر پایینی به خودی خود سیگنال خرید محسوب نمی‌شود. نمودار قیمت در اغلب مواقع می‌تواند به اصطلاح روی باند راه برود. در چنین بازارهایی تریدرهایی که دائماً سعی به فروش در اوج یا خرید در کف دارند با تعداد بی شماری حد توقف طاقت فرسا روبرو می‌شوند یا حتی بدتر با حرکت بیشتر قیمت و دور شدن آن از نقطه ورود اصلی با ضرر چشمگیر مواجه می‌شوند.

می توان گفت که روش بهتر برای اجرای معامله بر اساس باند بولینگر، استفاده از آن برای ارزیابی روند است.

باندهای بولینگر در اصل فاصله گرفتن را مشخص می‌کنند و به همین دلیل برای تشخیص وضعیت روند مناسب هستند. با ایجاد دو مجموعه باند بولینگر که یکی با استفاده از "یک انحراف معیار" و دیگری با استفاده از تنظیم متداول تر یعنی "دو انحراف معیار" ایجاد شده باشد، می‌توانیم نسبت به قیمت دیدگاه کاملاً جدیدی پیدا کنیم. به خروجی این کار باندهای باند بولینگر گفته می‌شود.

در نمودار پایین مشاهده می‌شود که هر زمان نمودار قیمت بین باند بولینگر بالایی + یک انحراف معیار و + 2 انحراف معیار از میانگین باقی می‌ماند، روند رو به صعود است بنابراین می‌توانیم این کانال را به عنوان محدوده خرید تعریف کنیم. بالعکس اگر کانال‌های قیمت بین باندهای بولینگر -1 انحراف معیار و -2 انحراف معیار باشند، به آن محدوده فروش می‌گوییم. در نهایت اگر نمودار قیمت بین باند +1 انحراف معیار و باند -1 انحراف معیار باقی می‌ماند، یعنی وضعیت خنثی دارد و می‌توان گفت در محدوده‌ای نامعین هستیم.

با افزایش و کاهش نوسان، باندهای بولینگر به صورت پویا متناسب با افزایش و کاهش قیمت تطبیق پیدا می‌کنند. بنابراین این باندها به صورت طبیعی و همگام با پرایس اکشن وسیع تر و باریک تر می‌شوند و شاخص بسیار دقیقی برای ارزیابی روند تشکیل می‌دهند.

ابزاری برای تریدرهای روند

پس از مشخص کردن قوانین پایه باندهای باند بولینگر، حالا می‌توانیم نحوه استفاده از این اندیکاتور توسط تریدرهای روند که به دنبال بهره برداری از مومنتوم هستند و تریدرهای مبتنی بر محو شدگی روند که به دنبال بهره برداری از خستگی یا معکوس شدگی روند هستند، را بررسی کنیم. با توجه به همان مثال بالا می‌توان دید که تریدرهای روند، زمان ورود قیمت به محدوده خرید وارد پوزیشن long می‌شوند. از آنجایی که باندهای باند بولینگر بیشتر پرایس اکشن که حالت صعودی دارد را پوشش می‌دهند، چنین تریدرهایی در معامله خواهند ماند.

در رابطه مقایسه بولینگر و کلتنر با نقطه خروج، شرایط برای هر تریدری متفاوت است اما یکی از روش‌های منطقی این است که اگر کندل روی نمودار کندل استیک قرمز شد و بیش از 75 درصد بدنه آن زیر محدوده خرید قرار داشت، معامله long بسته شود. با استفاده از قانون 75 درصد، در این نقطه نمودار به وضوح خارج از روند است اما چرا اصرار می‌کنیم که کندل هم باید قرمز شود؟ این کار برای پیشگیری از خروج معامله گران مبتنی بر روند از پوزیشن خودشان، به دلیل یک حرکت سریع که در انتهای دوره معاملاتی دوباره به وضعیت قبل برمی گردد، انجام می‌شود.

در نمودار زیر توجه کنید که تریدر چگونه می‌تواند با بخش عمده‌ای از روند صعودی همگام بماند و تنها زمانی از پوزیشن خارج شود که نمودار قیمت شروع به تحکیم در بالای محدوده جدید می‌کند.

باندهای باند بولینگر برای تریدرهایی که به دنبال بهره برداری از خستگی روند هستند هم مفید است و به آنها کمک می‌کند چرخش قیمت را تشخیص دهند. اما دقت داشته باشید که اجرای معامله در جهت عکس روند نیاز به حاشیه خطای بسیار بزرگتری دارد چون معمولاً خط روند چندین بار برای تداوم روند جاری تلاش می‌کند تا اینکه در نهایت معکوس شود.

در مثال پایین مشاهده می‌شود که تریدرهایی که بر اساس محو شدن روند (یا استراتژی ضد روند) کار می‌کنند، با استفاده از باندهای باند بولینگر می‌توانند به سرعت اولین سرنخ از ضعیف شدن روند را مشاهده کنند. ممکن است چنین تریدرهایی با دیدن خارج شدن نمودار قیمت از کانال روند تصمیم بگیرند که با ورود به پوزیشن Short در برخورد بعدی با باند بولینگر بالایی، به روش کلاسیک از باندهای بولینگر استفاده کنند.

در رابطه با نقطه حد توقف، قرار دادن این حد درست بالای نقطه اوج سوئینگ روش مطمئنی است چون معمولاً قیمت در این محدوده نوسان زیادی دارد به این دلیل که خریداران سعی می‌کنند روند جاری را گسترش دهند. در عوض گاهی اوقات خوب است که عرض محدوده‌ی موسوم به "سرزمین هیچکس" (فاصله بین +1 و -1 انحراف معیار) را ارزیابی کرده و آن را به باند بالایی اضافه کنیم. تریدرها می‌توانند با استفاده از نوسان بازار برای تنظیم سطح حد توقف، از خروج زودهنگام پیشگیری کرده و زمانی که قیمت شروع به سقوط کرد، باز هم در پوزیشن Short بمانند.

استراتژی جمع شدگی (اسکوئیز) باندهای بولینگر

یکی دیگر از استراتژی‌های استفاده از باند بولینگر، استراتژی اسکوئیز است. اسکوئیز زمانی رخ می‌دهد که نمودار قیمت حرکت شدیدی داشته و بعد شروع به حرکت افقی در یک محدوده تحکیم فشرده می‌کند.

تریدر می‌تواند به صورت بصری تشخیص دهد که چه زمان یک دارایی در وضعیت تحکیم قرار دارد چون در این حالت باندهای بالایی و پایینی به یکدیگر نزدیک می‌شوند. این یعنی نوسان دارایی مورد نظر کاهش یافته است. پس از یک دوره تحکیم، معمولاً نمودار قیمت یک حرکت بزرگتر در یک جهت (در حالت ایده آل، با حجم زیاد) انجام می‌دهد. افزایش حجم هنگام وقوع بریک اوت نشان می‌دهد که تریدرها معتقدند نمودار قیمت در جهتی مشابه بریک اوت حرکت خواهد کرد.

زمانی که نمودار قیمت از باند بالایی یا پایینی عبور می‌کند، تریدرها دارایی مورد نظر را به ترتیب خریده یا می‌فروشند. سفارش حد توقف معمولاً خارج از تحکیم روی جهت مخالف بریک اوت قرار می‌گیرد.

مقایسه بولینگر و کلتنر

اندیکاتورهای باند بولینگر و کانال‌های کلتنر با هم تفاوت دارند اما شبیه هم هستند.

باند بولینگر از انحراف معیار دارایی مورد نظر استفاده می‌کند اما کانال‌های کلتنر از میانگین محدوده واقعی (ATR) که نوسان را بر اساس محدوده معاملات سهام ارزیابی می‌کند. به غیر از شیوه ایجاد، تفسیر این دو تقریباً به یک صورت است.

نمی توان گفت که یکی از این اندیکاتورهای تکنیکال از دیگری بهتر است بلکه خود تریدرها باید تصمیم بگیرند که برای استراتژی مد نظر آنها کدام روش مناسب تر است.

از آنجایی که کانال‌های کلتنر به جای انحراف معیار از میانگین محدوده واقعی استفاده می‌کنند، نسبت به باند بولینگر سیگنال‌های خرید و فروش بیشتری ایجاد می‌کنند.

جمع بندی

اندیکاتور باند بولینگر کاربردهای مختلفی دارد از جمله تشخیص اشباع خرید و اشباع فروش. تریدرها می‌توانند چند باند مختلف را اضافه کنند که به تشخیص قدرت حرکات قیمت کمک می‌کند. یکی دیگر از روش‌های استفاده از باندها، بررسی فشرده شدن محدوده نوسان است. معمولاً پس از این انقباض‌ها یک بریک اوت قیمت چشمگیر ایجاد می‌شود (در حالت ایده آل با حجم بالا). نباید اندیکاتور باند بولینگر را با کانال کلتنر اشتباه گرفت. گرچه این دو اندیکاترو شبیه هم هستند اما دقیقاً یکسان نیستند.

ارزیابی روند با استفاده از بولینگر باندها

بولینگر باندها (Bollinger Bands) نوعی شاخص نمودار تحلیل تکنیکال هستند و توسط معامله گران در بسیاری از بازارها از جمله بازار سهام، آتی و ارز مورد استفاده قرار گرفته اند. این باندها که توسط جان بولینگر در دهه 1980 ایجاد شدند، آگاهی منحصربه‌فردی را در مورد قیمت و نوسانات ارائه می‌دهند. از جمله کاربرد بولینگر باند ها عبارت است از تعیین سطح اشباع خرید و فروش، ابزار پیروی از روند، و نظارت بر شکست ها.

ارزیابی روند با استفاده از بولینگر باندها

نکات مهم

  • بولینگر باند یک ابزار معاملاتی است که برای تعیین نقاط ورود و خروج یک معامله استفاده می شود.
  • باندها اغلب برای تعیین شرایط اشباع خرید و فروش مورد استفاده قرار می گیرند.
  • استفاده از باندها برای معامله یک استراتژی پرخطر است، زیرا شاخص بر قیمت و نوسانات تمرکز می کند، اما بسیاری از اطلاعات مرتبط دیگر را نادیده می گیرد.
  • بولینگر باند ها یک ابزار معاملاتی نسبتاً ساده هستند و بین معامله گران حرفه ای و خانگی بسیار محبوب اند.

محاسبه بولینگر باند ها

بولینگر باند ها از سه خط تشکیل شده اند. یکی از محاسبات رایج تر، از میانگین متحرک ساده 20 روزه (SMA) برای باند میانی استفاده می کند. باند بالایی با محاسبه باند میانی و افزودن دو برابر انحراف استاندارد روزانه به آن مقدار محاسبه می شود. باند پایین با در نظر گرفتن باند میانی منهای دو برابر انحراف استاندارد روزانه محاسبه می شود.

فرمول بولینگر باند به شکل زیر است:

BOLU= بولینگر باند بالایی

BOLD = بولینگر باند پایینی

TP(قیمت روزانه)=(سقف قیمتی+ کف قیمتی+ قیمت پایانی)/3

n=تعداد روزها در دوره هموارسازی

m= تعداد انحرافات استاندارد

σ[TP,n]=انحراف استاندارد در n دوره آخر TP

استراتژی اشباع خرید و اشباع فروش

شناسایی شرایط اشباع خرید یا فروش بازار، رویکردی رایج در هنگام استفاده از بولینگر باندها است. هنگامی که قیمت دارایی به زیر باند پایینی بولینگر باندها می‌رسد، قیمت به شدت کاهش یافته و در آستانه جهش است. از سوی دیگر، زمانی که قیمت به بالای باند بالایی می‌شکند، ممکن است بازار اشباع خرید شده باشد و در آستانه پولبک باشد.

استفاده از باندها به عنوان شاخص های اشباع خرید/فروش بر مفهوم بازگشت میانگین قیمت متکی است. طبق بازگشت میانگین اگر قیمت شدیدا از میانگین انحراف داشته باشد، در نهایت به قیمت میانگین برمی گردد.

نکته: بولینگر باند باند ها قیمت دارایی هایی را که از میانگین منحرف شده اند، شناسایی می کنند.

در بازارهای یکنواخت، استراتژی‌های بازگشت به میانگین می‌توانند به خوبی کار کنند، زیرا قیمت‌ها بین دو باند مانند یک توپ جهنده حرکت می‌کنند. با این حال، بولینگر باندها همیشه سیگنال های خرید و فروش دقیقی ارائه نمی دهند. برای مثال، در طول یک روند قوی، معامله‌گر ممکن است در جهت اشتباهی معامله کند، زیرا این اندیکاتور می‌تواند سیگنال‌های اشباع خرید یا فروش را خیلی زود شناسایی کند.

برای کمک به رفع این مشکل، یک معامله‌گر می‌تواند به جهت کلی قیمت نگاه کند و سپس فقط سیگنال‌های معاملاتی را دریافت کند که معامله‌گر را با روند همسو می‌کند. به عنوان مثال، اگر روند نزولی است، تنها زمانی که باند بالایی نقاط لمس قیمت زده شده است، موقعیت های شورت باز کنید. در صورت تمایل می توان از باند پایینی همچنان به عنوان خروجی استفاده کرد، اما موقعیت مقایسه بولینگر و کلتنر لانگ جدید باز نمی شود زیرا این به معنای مخالفت با روند است.

چندین باند را برای آگاهی بیشتر ایجاد کنید

همانطور که جان بولینگر اذعان کرد، «نقاط لمس قیمت باند ها سیگنال نیستند.» نقاط لمس قیمت بولینگر باند بالایی به خودی خود یک سیگنال فروش نیست. نقاط لمس قیمت بولینگر باند به خودی خود یک سیگنال خرید نیست. در آن بازارها، معامله گرانی که به طور مداوم سعی می کنند «در سقف بفروشند» یا «در کف بخرند» با کاهش قیمت، یا حتی بدتر از آن، زیان های فزاینده مواجه می شوند، زیرا قیمت ها بیشتر و بیشتر از سطح ورودی اصلی معامله گر دور می شوند.

بولینگر باند انحراف را اندازه گیری می کند، به همین دلیل است که نشانگر می تواند در تشخیص روند بسیار مفید باشد. با تولید دو مجموعه بولینگر باندها، یک مجموعه با استفاده از پارامتر «یک انحراف استاندارد» و دیگری با استفاده از ایجاد «دو انحراف استاندارد»، می‌توانیم قیمت را به روشی کاملاً جدید بررسی کنیم. این بولینگر باند، «باند» نامیده میشود.

به عنوان مثال، در نمودار زیر، می بینیم که هرگاه قیمت بین بولینگر باند های بالا +1 SD و +2 SD از میانگین باقی بماند، روند صعودی است. بنابراین، می توانیم آن کانال را به عنوان «منطقه خرید» تعریف کنیم. برعکس، اگر کانال های قیمتی در محدوده بولینگر باندهای -1 SD و -2 SD باشد، در «منطقه فروش» قرار دارد. در نهایت، اگر قیمت بین باند +1 SD و باند SD -1 منحرف شود، اساساً در حالت خنثی است و می‌توان گفت که در قلمروی ناشناخته قرار دارد.

بولینگر باند ها با افزایش و کاهش نوسانات، به طور فعال با افزایش و کاهش قیمت سازگار می شوند. بنابراین، باندها به طور طبیعی در هماهنگی با قیمت، پهن تر و باریک می شوند و یک پوشش روند بسیار دقیق ایجاد می کنند.

ابزاری برای تریدرها و فیدرهای روند

پس از ارزیابی قوانین اصلی «باندهای» بولینگر، اکنون می‌توانیم به این موضوع بپردازیم که چگونه می‌توان از این ابزار تکنیکال، هم برای تریدرها که به دنبال کسب سود از مومنتوم هستند و هم برای فیدرها که دوست دارند از خستگی روند یا بازگشت ها سود ببرند، استفاده کرد. با بازگشت به نمودار بالا، می‌توانیم ببینیم که معامله‌گران روند چگونه پس از ورود قیمت به «منطقه خرید» پوزیشن خرید اتخاذ خواهند کرد. آن‌ها می‌توانند در معاملات باقی بمانند، زیرا «باندهای» بولینگر بیشتر حرکت قیمتی صعودی را در بر می‌گیرد.

در نقطه خروج، هر معامله گر حقیقی متفاوت عمل میکند، اما احتمالا اگر شمع در نمودارهای شمعی قرمز شود و بیش از 75 درصد بدنه آن زیر «منطقه خرید» باشد، یک پوزیشن لانگ بسته شود. «با استفاده از قانون 75 درصد، در آن نقطه، قیمت به وضوح از روند خارج می شود، اما چرا اصرار دارید که شمع قرمز باشد؟ دلیل شرط دوم این است که حرکت سریع نزولی مانع از «بیرون کردن» معامله گر روند از روند شود و در پایان دوره معاملاتی به «منطقه خرید» بازگردد.

توجه داشته باشید که چگونه، در نمودار زیر، معامله‌گر می‌تواند در بیشتر دوره‌های روند صعودی باقی بماند و تنها زمانی خارج شود که قیمت در بالای محدوده جدید تثبیت شود.

«باند» بولینگر همچنین می تواند برای معامله گرانی که دوست مقایسه بولینگر و کلتنر دارند با کمک به شناسایی چرخش قیمت، از فرسودگی روند استفاده کنند، ابزار ارزشمندی باشد. با این حال، توجه داشته باشید که معاملات خلاف روند به حاشیه خطای بسیار بیشتری نیاز دارد، زیرا روندها اغلب قبل از معکوس شدن، چندین بار برای ادامه روند تلاش می کنند.

در نمودار زیر، می بینیم که یک معامله گر فیدر، با استفاده از بولینگر باند قادر خواهد بود اولین نشانه ضعف روند را به سرعت تشخیص دهد. با مشاهده اُفت قیمت ها از کانال روند، معامله گر ممکن است تصمیم بگیرد که از بولینگر باند با فروش نقاط لمس قیمت بعدی بولینگر باند استفاده کند.

قرار دادن حد ضرر درست بالای سقف های قیمتی، تضمین می‌کند که معامله‌گر متوقف شود، زیرا خریداران سعی می‌کنند روند را ادامه دهند در نتیجه قیمت اغلب در بالاترین سطح اخیر حرکت می‌کند. درعوض، گاهی اوقات عاقلانه است که پهنای ناحیه «بی طرف» (فاصله بین 1+ و –1 SD) را اندازه گیری کرده و آن را به باند بالایی اضافه کنید. با استفاده از نوسانات بازار برای کمک به تعیین سطح حد ضرر، معامله‌گر می‌تواند پس از شروع کاهش قیمت، در معاملات شورت باقی بماند.

استراتژی فشرده سازی باندهای بولینگر

استراتژی فشار (squeeze strategy) یکی دیگر از استراتژی های است که میتوان از بولینگر باندها استفاده کرد. فشار مقایسه بولینگر و کلتنر زمانی اتفاق می‌افتد که قیمت به شدت در حرکت بوده و سپس تثبیت شده و حرکات قابل توجهی دارد.

یک معامله گر می تواند به صورت بصری تشخیص دهد که قیمت یک دارایی در حال تثبیت است، زیرا باندهای بالا و پایین به هم نزدیک می شوند. به این معنی که نوسانات دارایی کاهش یافته است. پس از یک دوره تثبیت، قیمت اغلب در هر دو جهت حرکت بزرگ‌تری انجام می‌دهد، در بهترین حالت در حجم بالا. افزایش حجم در یک شکست، نشانه آن است که معامله گران با پول خود روند را حمایت میکنند تا قیمت در جهت شکست به حرکت خود ادامه دهد.

هنگامی که قیمت از باند بالا یا پایین عبور می کند، معامله گر به ترتیب دارایی را می خرد یا می فروشد. معمولا دستور حد ضرر در خارج از تثبیت در آنسوی شکست قرار می گیرد.

مقایسه شاخص کلتنر (Keltner) با بولینگر

بولینگر باندها و کانال های کلتنر (Keltner) شاخص های متفاوت، اما مشابهی هستند. در اینجا نگاهی به تفاوت‌ آنها ها می‌اندازیم تا بتوانید تصمیم بگیرید که کدام یک مناسب شما است.

بولینگر باندها از انحراف استاندارد دارایی زیربنایی استفاده می‌کنند، اما کانال‌های کلتنر از میانگین محدوده واقعی (ATR) استفاده می‌کنند که بر اساس دامنه معاملات در اوراق بهادار، نوسانات را اندازه گیری میکنند. جدای از نحوه ایجاد باندها یا کانال ها، تفسیر این شاخص ها به طور کلی یکسان است.

از آنجایی که کانال‌های کلتنر از میانگین محدوده واقعی به جای انحراف استاندارد استفاده می‌کنند، مشاهده سیگنال‌های خرید و فروش بیشتر در کانال‌های کلتنر نسبت به زمانی که از بولینگر باندها استفاده می‌شود، معمول است.

نکته: هیچ شاخص تکنیکالی، بهتر از دیگری نیست. انتخاب آنها به استراتژی های هر فرد و کارایی آنها بستگی دارد و کاملا شخصی است.

سخن آخر

کاربردهای متعددی برای بولینگر باندها وجود دارد، از جمله استفاده از آنها برای شناسایی شرایط اشباع خرید و فروش بازار. معامله‌گران همچنین می‌توانند چندین باند اضافه کنند، که به برجسته کردن قدرت حرکت قیمت کمک می‌کند. راه دیگر برای استفاده از باندها، جستجوی فشردگی نوسانات است. این فشردگی ها معمولاً با افت قیمت قابل توجهی همراه هستند. بولینگر باندها نباید با کانال های کلتنر اشتباه گرفته شوند. این دو شاخص مشابه هستند، اما دقیقا شبیه هم نیستند.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.