حاشیه سود استاندارد


این نمودار رابطه بین درآمد فروش کل TR و هزینه های کل TC را نشان می دهد.

حاشیه سود عجیب فروش خودرو در بازار آزاد | این خودروها رکورددار بیشترین اختلاف قیمت با کارخانه هستند

دو قیمتی شدن خودروها در بازار یکی از معضلات بزرگ صنعت خودرو است.

در این مطلب به بررسی اختلاف قیمت خودروهای بازار با کارخانه می پردازیم.

- حاشیه سود عجیب فروش خودرو در بازار آزاد این خودروها رکورددار بیشترین اختلاف قیمت با کارخانه هستند" دو قیمتی شدن خودروها در بازار یکی از معضلات بزرگ صنعت خودرو است.

در این مطلب به بررسی اختلاف قیمت خودروهای بازار با کارخانه می پردازیم.

به گزارش سایت قطره و به نقل ازهمشهری آنلاین به نقل از گجت نیوز، صنعت خودروسازی این روزها حال خوبی ندارد و اقدامات دولت و وزارت صنعت، معدن و تجارت نیز نتوانسته در موفقیت آن نقش داشته باشد.

ابتدا گفتند واردات خودرو آزاد شود اوضاع بهبود می یابد و بعد گفته شد عرضه و فروش خودرو در سامانه یکپارچه شرایط را بهتر خواهد کرد و سدی جلوی راه دلالان خواهد شد.

صنعت خودرو و بازار داخلی اصلا وضع خوبی ندارد و دو خودروساز برتر کشور (ایران خودرو و سایپا) پایه های حکومت انحصارگرایانه خود را روی ضرر و زیان بنیان نهاده اند.

هم اکنون بازار چند قیمتی خودرو بیشترین آسیب را به مشتریان می زند و خودروساز معتقد است ثانیه ای 700 هزار تومان ضرر می کند زیرا دولت دست از سر قیمت گذاری دستوری بر نمی دارد.

اختلاف قیمت خودروهای بازار با کارخانه در حال حاضر دو قیمت در بازار وجود دارد.

یک قیمت کارخانه و دیگری قیمت بازار آزاد که مسلماً قیمت بازار آزاد بسیار بیشتر از کارخانه است.

رکورددار اختلاف قیمت در بازار و کارخانه کسی نیست جز سمند EF7! متاسفانه قیمت این خودروی ایرانی در کارخانه و برای ایران خودرو 169 میلیون تومان تمام می شود در حالی که همان خودرو در بازار آزاد با قیمت 420 میلیون تومان معامله خواهد شد.

همچنین رکوردداران بعد از سمند، پژو پارس دوگانه سوز و پارس TU5 هستند که حاشیه سود 130 و 110 درصدی دارند.

برای گروه خودروسازی سایپا اوضاع کمی آرام تر به نظر می رسد به طوری که شاهین و همچنین خانواده کوییک دارای کمترین اختلاف قیمت بین بازار و کارخانه هستند.

به همین علت است که در بازار آزاد با کمبود کوییک و شاهین مواجه هستیم.

شاهین و انواع کوییک از فرآیند قرعه کشی وزارت صمت خارج شده اند.

محصولات ایران خودرو اشاره کردیم که ایران خودرو با خودروی سمند EF7 رکورددار اختلاف قیمت کارخانه و بازار آزاد است.

اختلاف قیمتی این محصول پرطرفدار به 150 درصد حاشیه سود می رسد.

آبی پوشان جاده مخصوص طی سال جاری از تولید و عرضه سمند ای اف 7 دوگانه سوز خودداری کرده و حتی در سه مرحله قرعه کشی فروش خودرو از طریق سامانه یکپارچه، اثری از آن نبوده است.

قیمت این خودروها ریخت جدیدترین قیمت پراید، تیبا، دنا، تارا و انواع پژو" رتبه های دوم و سوم در میان محصولات این شرکت متعلق به دو نوع پارس دوگانه سوز و TU5 است.

قیمت کارخانه ای پارس دوگانه سوز در حال حاضر 176 میلیون تومان برآورد شده در حالی که این خودرو در بازار آزاد با قیمت 400 میلیون تومان خرید و فروش می شود.

همچنین اختلاف قیمت پارس TU5 به 194 میلیون تومان می رسد.

خودروی بعدی که بررسی می کنیم، پژو 206 تیپ 2 خواهد بود.

این هاچ بک پرطرفدار بازار در کارخانه با قیمت 150 میلیون تومان تولید می شود اما در بازار قیمت آن دو برابر است و خریداران باید 300 میلیون تومان برای آن بپردازند.

تنها خودرویی از این شرکت که اختلاف قیمت کارخانه و بازار آن زیاد نیست، سمند سورن پلاس است.

این خودرو در کارخانه با قیمت 261 میلیون تومان فروخته می شود در حالی که در بازار آزاد مشتریان می بایست حدود 337 میلیون تومان برای آن هزینه کنند.

با حسابی سرانگشتی متوجه خواهیم شد این خودرو تنها 30 درصد گران تر از کارخانه به دست مشتریان می رسد.

بعد از سمند سورن پلاس خودروهایی نظیر تارا اتوماتیک و رانا پلاس قرار می گیرند.

با این اوصاف خودروی رانا پلاس 40 درصد و تارا اتوماتیک نیز با همین حاشیه سود تحویل مشتریان داده می شود.

همچنین سه خودروی دیگر از سبد محصولات ایران خودرو تارا دنده ای، پژو 207 دنده ای و دنا تیپ یک هستند که با حاشیه سود بین 50 الی 95 درصدی به فروش خواهند رسید.

محصولات سایپا به اختلاف قیمت بین محصولات مختلف ایران خودرو پرداختیم اما وضعیت خودروهای سایپا چطور است؟ به نظر می رسد در سبد محصولات گروه خودروسازی سایپا، دو خودروی ساینا دنده ای و تیبا صندوقدار بیشترین اختلاف قیمت را با بقیه دارند.

خودروی تیبا صندوقدار در کارخانه با قیمت 120 میلیون تومان به فروش می رسد در حالی که همین خودرو در بازار آزاد با قیمت 200 میلیون تومانی معامله خواهد شد.

این آمار و ارقام نشان می دهد که تیبا اس دی حدود 60 درصد گران تر از بازار فروخته می شود که بین سایر خودروهای این شرکت رکورددار است.

نارنجی پوشان جاده مخصوص علاوه بر تیبا صندوقدار، ساینا دنده ای را نیز با قیمت 124 میلیون تومانی می فروشد و این در حالی است که قیمت بازار آزاد این خودرو به 205 میلیون تومان می رسد.

در دو مرحله آخری که از طریق سامانه یکپارچه فروش خودرو محصولات سایپا عرضه شد، دو خودروی تیبا صندوقدار و ساینا دنده ای عرضه نشد.

رکورددار بعدی محصولات سایپا، تیبا 2 یا همان تیبا هاچ بک محسوب می شود.

این خودرو با قیمت کارخانه ای 126 میلیون تومانی، قیمت بازار آزاد 205 میلیون تومانی دارد.

همچنین دو خودروی شاهین و کوییک اختلاف قیمتی فاحشی بین بازار و کارخانه نداشتند به طوری که قیمت شاهین در کارخانه 344 میلیون تومان بوده در حالی که خریداران در بازار این محصول را با 360 میلیون تومان قیمت می خریدند.

البته بین خانواده کوییک، کوییک دنده ای ساده با 20 درصد اختلاف قیمت رکورددار این خانواده محسوب می شود.

حاشیه فروش چیست؟ چگونه آن را محاسبه کنید و چرا شما به آن نیاز دارید؟

چگونه شرکتها از حاشیه فروش استفاده می کنند؟

حاشیه فروش چیست؟ چگونه آن را محاسبه کنید و چرا شما به آن نیاز دارید؟

حاشیه فروش چیست؟ چگونه آن را محاسبه کنید و چرا شما به آن نیاز دارید؟

وقتی شرکتی را اداره می کنید، بدیهی و مهم است که بدانید تجارت شما چقدر سودآور است. بسیاری از رهبران به حاشیه سود نگاه می کنند، مبلغ درآمد حاصل از فروش که از هزینه ها بیشتر می شود، را اندازه گیری می کنند. اما اگر می خواهید درک کنید که چگونه یک محصول خاص به سود شرکت شما کمک می کند، باید به حاشیه فروش نگاه کنید.برای درک بیشتر در مورد چگونگی عملکرد حاشیه فروش، من با جو نایت، نویسنده HBR Tools: ارزیاب کسب و کار و مؤسس و مالک business-literacy.com گفتگو کردم، که می گوید: “این یک ابزار تجزیه و تحلیل مالی مشترک است که توسط مدیران خیلی خوب درک نمی شود. “

حاشیه فروش

حاشیه فروش چیست؟

نایت هشدار می دهد که این اصطلاحی است که از بسیاری جهات قابل تفسیر و استفاده است، اما تعریف استاندارد این است: هنگامی که شما محصولی را تهیه می کنید و یا خدمات ارائه می دهید و هزینه متغیر تحویل آن محصول را کسر می کنید، درآمد باقیمانده حاشیه فروش است. نایت توضیح می دهد که این یک روش متفاوت برای مشاهده سود است. در مورد چگونگی عملکرد صورت های درآمد شرکت فکر کنید: شما برای بدست آوردن حاشیه فروش ناخالص، تفریق هزینه های عملیاتی را برای بدست آوردن سود عملیاتی، با درآمد، تفریق هزینه های فروخته شده (COGS) شروع می کنید و سپس مالیات، بهره و هر چیز دیگری را به دست می آورید تا سود خالص کسب کنید. اما، نایت توضیح می دهد، اگر محاسبه حاشیه فروش یک کالا را متفاوت انجام دهید، با در نظر گرفتن هزینه های متغیر (بیشتر در مورد چگونگی انجام این کار در زیر آمده است)، حاشیه فروش را بدست می آورید. نایت می گوید: “ حاشیه فروش درآمد کل، درآمد پس از هزینه های متغیر برای تأمین هزینه های ثابت و تأمین سود برای شرکت را به شما نشان می دهد.” ممکن است این مورد را به عنوان بخشی از فروش که به جبران هزینه های ثابت کمک می کند، فکر کنید.

حاشیه فروش چیست؟

چگونه حاشیه فروش را محاسبه می کنید؟

این یک محاسبه ساده است:

حاشیه فروش = درآمد – هزینه های متغیر

به عنوان مثال، اگر قیمت محصول شما 20 دلار و هزینه متغیر واحد 4 دلار است، حاشیه فروش واحد 16 دلار است. اولین قدم در انجام محاسبه، گرفتن صورت سود سنتی و لیست بندی کلیه هزینه ها به صورت ثابت یا متغیر است. این به همان اندازه که به نظر می رسد ساده نیست، زیرا همیشه هزینه ها در هر دسته که قرار می گیرند روشن نیستند. به عنوان یک یادآوری، هزینه های ثابت هزینه های تجاری است که مهم نیست، صرف نظر از تعداد محصولات یا خدماتی که شما تولید می کنید؛ به عنوان مثال، اجاره و حقوق اداری. هزینه های متغیر آن هزینه هایی است که با مقدار کالایی که شما تولید می کنید، مانند مواد مستقیم یا کمیسیون فروش متفاوت است. برخی تصور می کنند هزینه های متغیر همان COGS است، اما اینگونه نیستند. (وقتی COGS را از درآمد کم می کنید سود ناخالص دریافت می کنید، که البته برای حاشیه فروش مهم نیست.) در حقیقت، COGS شامل هزینه های متغیر و ثابت است. نایت به مشتری خود اشاره می کند که تجهیزات اتوماسیون را برای ساخت دستگاه های کیسه هوا تولید می کند. برای این مشتری هزینه های کارخانه، هزینه های آب و برق، تجهیزات موجود در تولید و نیروی کار در COGS گنجانده شده است و همه هزینه های ثابت هستند و متغیر نیستند. وی می گوید: “بعضی از بخش های هزینه های عملیاتی، که تصور می کنیم ثابت هستند، در واقع متغیر هستند.” “هزینه های اجرای IT، امور مالی و گروه های حاشیه فروش در حسابداری همه ثابت هستند، اما به عنوان مثال، نیروی فروش ممکن است توسط کمیسیون ها جبران شود، که بعداً متغیر در نظر گرفته می شوند.” نایت می گوید، این محاسبه درست کار عظیمی انجام می دهد، و بسیار مهم است که شما در تقسیم هزینه های ثابت و متغیر با گذشت زمان هماهنگ باشید، نایت می گوید، اما اطلاعاتی که شما با مشاهده سودآوری در سطح محصول به دست می آورید، اغلب ارزش این تلاش را دارد.

چگونه حاشیه فروش را محاسبه کنیم؟

چگونه شرکت ها از آن استفاده می کنند؟

تجزیه و تحلیل حاشیه فروش، به مدیران کمک می کند تا چندین نوع تصمیم را بگیرند، از اضافه کردن یا تفریق یک خط محصول تا چگونگی قیمت گذاری یک محصول یا خدمات گرفته تا نحوه ساخت کمیسیون های فروش. متداول ترین کاربرد این است که محصولات را با یکدیگر مقایسه کرده و تعیین کنیم که کدام یک از آنها را حفظ کرده و از شر کدامیک خلاص شویم. اگر حاشیه فروش یک محصول منفی باشد، شرکت با هر واحدی که تولید می کند پول خود را از دست می دهد و باید محصول را رها کند یا قیمت ها را افزایش دهد. اگر محصول دارای حاشیه فروش مثبت است، احتمالاً ارزش نگه داشتن آن را دارد. طبق گفته نایت، این فرآیند حتی اگر سود محاسبه شده محصول منفی باشد صادق است، زیرا اگر محصول دارای حاشیه فروش مثبت باشد، به هزینه های ثابت و سود کمک می کند. او می گوید: “بعضی از شرکت ها زمان زیادی را صرف می کنند که حاشیه فروش را مشخص کنند.” این امر مستلزم آن است که یک حسابدار مدیریتی وقت خود را به دقت در پرداخت هزینه های ثابت و متغیر اختصاص دهد. برای بنگاه هایی مانند GE، تمرکز زیادی بر روی جستجوی محصولات “از طریق لنز حاشیه فروش ” وجود دارد. این برای این شرکت حاشیه سود استاندارد مهم است زیرا GE “یک شرکت با نظم و انضباط است که در صنایع بسیار رقابتی فعالیت می کند و می خواهد محصولات غیر تولیدی را قطع کند.” بنابراین آنهایی را که حاشیه فروش بالایی ندارند، هرس می کند. این احتمال وجود دارد که یک رهبر بخش در GE مدیریت سبد محصولات 70 به علاوه را کنترل کند و مجبور است دائماً تخصیص منابع را دوباره محاسبه کند. نایت می گوید:”من به عنوان رئیس تقسیم، اگر محصولاتی را کاهش دهم، می خواهم محصولاتی را کاهش دهم که کمترین حاشیه فروش را داشته باشند تا بتوانم منابع خود را روی رشد مشاغل و افزایش سود متمرکز کنم.” البته GE دارای منابع زیادی برای اختصاص دادن به این تحلیل است. نایت می گوید: اما فقط GE های جهان نیستند که این رقم را در نظر میگیرند، می گوید:”هر شرکتی باید به دنبال حاشیه فروش باشد. این یک دیدگاه مهم در مورد سود است، زیرا شما مجبور می شوید ساختار هزینه کسب و کار خود را بفهمید. ” نقطه سربه سر سطحی از فعالیت است که در آن سطح، درآمدهای موسسه برابر با هزینه های ان می شود.

چگونه شرکتها از حاشیه فروش استفاده می کنند؟

مردم چه خطاهایی را انجام می دهند؟

نایت می گوید:”راه های بسیاری وجود دارد که بتوانید اشتباه کنید”، همه اینها ناشی از این واقعیت است که “هزینه ها به طور مرتب در سطل های ثابت و متغیر قرار نمی گیرند.” او هشدار می دهد که هزینه هایی وجود دارد که “شبه” متغیر هستند. “برای مثال، ممکن است شما یک ماشین اضافی را به فرآیند تولید اضافه کنید تا به طور موقت تولید را افزایش دهد. این امر حاشیه سود استاندارد بین دو دسته قرار می گیرد، زیرا به دلیل تولید بالاتر (و بنابراین متغیر) می تواند یک هزینه اضافی در نظر گرفته شود، یا می توان آن را به عنوان یک هزینه ثابت در نظر گرفت زیرا این یک بار خرید است که با مقدار محصولی که تولید می کنید نوسان ندارد. بعضی اوقات می توان به حقوق خاصی نیز از این طریق نگاه کرد. نایت می گوید: “تحلیلگر مالی تمایز قائل می شود که نیاز به فراخوان قضاوت در مورد طبقه بندی این حقوق ها دارد.” هزینه های تحقیق و توسعه نیز مورد بررسی قرار می گیرد. وی گفت: “بعضی اوقات آنها هزینه های ثابت محسوب می شوند، در حالی که دیگران به عنوان هزینه های مستقیم در ارتباط با محصول نگاه می کنند. حاشیه فروش شما به دلیل طبقه بندی این هزینه ها می تواند به طرز چشمگیری متفاوت باشد. ” اشتباه دیگری که برخی از مدیران مرتکب می شوند این است که فرض کنید شما باید محصولات کمترین میزان حاشیه را کاهش دهید. اما شما نباید به طور انحصاری از حاشیه فروش یا هرگونه سود استفاده کنید. شما باید تخصیص هزینه ثابت را نیز در نظر بگیرید. منبع های سود نقدی یک شرکت را بگیرید، اصطلاحی که توسط گروه مشاوره بوستون ابداع شده است تا محصولاتی را که درآمد یا سود پایدار دارند، توصیف کنند. به طور کلی این محصولات نیاز به پشتیبانی بسیار کمی دارند. لازم نیست در فروش سرمایه گذاری کنید و یا هیچ گونه پشتیبانی از تحقیق و توسعه را انجام دهید. با این حال، منبع های سود نقدی عموماً حاشیه فروش کمی هستند زیرا در حالی که هزینه های ثابت شرکت را جلب نمی کنند، می توانند هزینه های متغیر بالایی داشته باشند. با این حال، شما لزوماً نمی خواهید آنها را در نتیجه کاهش دهید؛ نایت توضیح می دهد: “شما باید هزینه پشتیبانی از یک محصول را در نظر بگیرید” و “چه مقدار از هزینه های ثابت شرکت با محصول مرتبط است.” “وقتی می فهمید که این محصولات کم حاشیه خط تولید حاشیه سود استاندارد را پر می کنند یا مانعی برای ورود یک رقیب هستند، احتمالاً باید توجه داشته باشید که محصول را باید کنار خود نگه دارید.”

نگاهی به حاشیه فروش کل اطلاعات زیادی را در اختیار شما قرار می دهد. قبل از تصمیم گیری در مورد مشاغل مهم، باید سایر اقدامات سود را نیز بررسی کنید.

حاشیه فروش

مبلغ حاشیه فروش یک واحد محصول برابر است با تفاوت بین قیمت فروش و هزینه های متغیر یک واحد محصول.
حاشیه فروش را می توان آن بخش از مبلغ فروش توصیف کرد که در پوشش هزینه های ثابت و ایجاد سود نقش دارد .
حاشیه فروش یک واحد محصول معرف مبلغ افزایش در سود ناشی از ساخت و فروش آن واحد محصول اضافی است زیرا هزینه های ثابت با افزایش تولید و فروش تغییر نمی کند.

به طور مثال اگر حاشیه فروش حاصل از تولید و فروش یک واحد محصول معادل مبلغ 5.000 ریال باشد، فروش 100 واحد محصول اضافی باعث افزایش سود یا کاهش زیان، حسب مورد به مبلغ 500.000 ریال خواهد شد.
منظور از هزینه های متغییر در محاسبه حاشیه فروش مخارج مستقیم یا غیرمستقیمی می باشد که صرف ساخت محصول و فروش آن‌‌ها و خدمات‌‌شان می‌‌شود.
این مخارج به تعداد محصولات فروش رفته یا خدمات ارائه شده بستگی‌‌ خواهند داشت.
واضح است که این هزینه های متغییر با افزایش حجم تولید زیاد و با کاهش آن کم خواهد شد .
همچنین منظور از هزینه های ثابت مخارجی می باشد که با وجود تغییر در حجم فعالیت همچنان ثابت بوده و همواره با هر حجم تولیدی می بایست پرداخت شوند .

نسبت حاشیه فروش contribution margin ratio که به اختصار cmr نامیده می شود .

نسب حاشیه فروش که اغلب به شکل در صد بیان می شود، معرف درصدی از مبلغ فروش است که برای بازیافت هزینه های ثابت و فراهم کردن سود، در دسترس قرار می گیرد.
نسبت حاشیه فروش= (مبلغ حاشیه فروش ÷ مبلغ فروش ) × 100
به عبارت دیگر جایی که مبلغ حاشیه فروش درست جمع مبلغ هزینه های ثابت را پوشش می دهد، اصطلاحا نقطه سربه سر نامیده می شود.
بنابراین در نقطه سربه سر مبلغ حاشیه فروش درست برابر با جمع مبلغ هزینه های ثابت است.

منظور از نسبت های مالی چیست؟ معرفی کامل انواع نسبت های مالی

نسبت های مالی

نسبت‌های مالی مقادیر عددی هستند که با هدف به دست آوردن اطلاعات معنادار از صورت‌های مالی یک شرکت استخراج می‌شوند. اعداد استخراج‌ شده از صورت‌های مالی شرکت مانند ترازنامه، صورت سود و زیان و صورت جریان نقدینگی، در مواردی هم چون آنالیزهای مقداری و ارزیابی نقدینگی، رشد، حاشیه سود، سودآوری، نرخ بازگشت، ارزش‌گذاری و غیره استفاده می‌شوند. یکی از متداول‌ترین راه‌های تحلیل مالی، محاسبه و بررسی نسبت های مالی است. این نسبت‌ها در چندین گروه تعریف شده‌اند و هر کدام به یکی از جنبه‌های وضعیت مالی شرکت‌ها می‌پردازند. نسبت های مالی به دسته‌بندی‌های اصلی زیر تقسیم‌بندی می‌شوند:

نگاهی به کاربردها و کاربران تحلیل نسبت های مالی

تحلیل نسبت‌ های مالی دو هدف اساسی را دنبال می‌کند:

تعیین نسبت‌ های مالی در هر دوره و پیگیری تغییر مقادیر آن‌ها در طول دوره، با هدف کشف سرنخ‌هایی است که موجب پیشرفت موسسه می‌شوند. مثلا افزایش نرخ بدهی نسبت به دارایی می‌تواند نشان‌ دهنده‌ این باشد که شرکت تحت‌ فشار بدهی است و در نهایت آن موسسه را با خطر ورشکستگی مواجه کند.

مقایسه‌ نسبت های مالی با رقبای اصلی به این منظور صورت می‌گیرد که مشخص شود کدام قسمت شرکت عملکرد بهتر یا بدتری نسبت به میانگین صنعت مربوط به خودش دارد. مقایسه بازده دارایی بین شرکت‌ها به یک تحلیلگر یا سرمایه‌گذار کمک می‌کند تا تشخیص دهد کدام شرکت‌ها در جهت افزایش سودآوری، استفاده بهینه‌تری از دارایی‌شان داشته‌اند. استفاده‌ کنندگان نسبت های مالی به دو گروه استفاده ‌کنندگان داخلی و خارجی تقسیم می‌شوند:

  • استفاده‌ کنندگان خارجی: شامل تحلیلگران مالی، سرمایه‌گذاران خرده‌فروشی، اعتباردهندگان، رقبا، مقامات مالیاتی، مقامات نظارتی و ناظران صنعت می‌شوند.
  • استفاده‌ کنندگان داخلی: شامل مدیر تیم، کارمندان و مالکان می‌شوند.

منظور از نسبت‌‌های نقدینگی چیست؟

نقدینگی را می‌توان این طور تعریف کرد: «میزان توانایی شرکت در بازپرداخت دیون کوتاه‌مدت خود.» بنابراین نسبت‌های نقدینگی اطلاعاتی در مورد توانایی شرکت‌ها در پرداخت دیون کوتاه‌مدت یا عمل به تعهدات کوتاه‌مدتشان فراهم می‌آورند.

نسبت‌های نقدینگی متداول شامل موارد زیر می‌شوند:

  • نسبت جاری: توانایی شرکت در پرداخت بدهی‌های کوتاه‌مدت با دارایی‌های جاری

نسبت جاری: دارایی‌های جاری/ بدهی‌های جاری

  • نسبت آنی: توانایی یک شرکت در پرداخت بدهی‌های کوتاه‌مدت خود از محل دارایی‌های نقدی

نسبت آنی (سریع) = دارایی‌های جاری – موجودی مواد و کالا / بدهی‌های جار

  • نسبت وجه نقد: توانایی شرکت در پرداخت بدهی‌های کوتاه‌مدت خود از محل وجوه نقد. این نسبت محافظه­ کارانه‌ترین نسبت نقدینگی است که حساب‌های دریافتنی نیز در آن لحاظ نمی‌شود.

نسبت وجه نقد = موجودی نقدی+ سرمایه‌گذاری‌های کوتاه‌مدت / بدهی‌های جاری

بررسی نسبت‌‌های اهرمی یا ساختار سرمایه

نسبت‌های اهرمی مقدار منابع دریافت شده از بدهی را اندازه‌گیری می‌کنند. در واقع، از نسبت‌های اهرمی برای ارزیابی سطح بدهی‌های کوتاه و بلندمدت شرکت استفاده می‌شود. نسبت‌های اهرمی شامل موارد زیر می‌شوند:

  • نسبت بدهی: توانایی یک شرکت در پرداخت بدهی‌های کوتاه و بلندمدت با کل دارایی‌های موجود

نسبت بدهی = مجموع بدهی‌ها / مجموع دارایی‌ها

  • نسبت تسهیلات به سرمایه: میزان اتکای شرکت به استقراض از بانک و حقوق صاحبان سهام برای تامین مالی خود

نسبت تسهیلات به سرمایه = مجموع تسهیلات / مجموع تسهیلات + حقوق صاحبان سهام

  • نسبت پوشش بهره: نشان‌ دهنده توان شرکت در پرداخت هزینه‌های مالی مثلا بهره وام­‌های دریافتنی از محل سود عملیاتی

نسبت پوشش بهره = سود عملیاتی/ هزینه‌های مالی

معرفی نسبت‌های فعالیت

نسبت‌های فعالیت یا کارایی ابزارهایی هستند که برای سنجش کاربرد دارایی‌های شرکت مورد استفاده قرار می‌گیرند و از طریق ارزیابی میزان فروش و تاثیر دارایی‌ها بر آن اندازه‌گیری می‌شوند. این گروه از نسبت‌ها، حجم فروش شرکت را با سرمایه‌گذاری در دارایی‌های مختلف مانند موجودی کالا، دارایی ثابت و … مقایسه کرده و میزان به‌ کارگیری موثر منابع شرکت و راندمان عملیات آن را در دوره عملیات ارزیابی می‌کنند.

  • دوره گردش موجودی کالا یا میانگین سنی کالا: دوره گردش موجودی کالا، بازه زمانی را نشان می‌دهد که در حاشیه سود استاندارد آن دفعات گردش کالا اتفاق افتاده است. گردش موجودی کالا بیانگر این است که موجودی کالا و مواد اولیه شرکت در یک بازه زمانی مشخص – مثلا یک سال مالی – چند بار به فروش رسیده و جایگزین شده است.

دوره گردش موجودی کالا = متوسط موجودی مواد و کالا *۳۶۵ / بهای تمام‌ شده کالای فروش رفته

  • دوره وصول مطالبات: نشان‌ دهنده فاصله زمانی تحویل کالا به مشتری تا دریافت وجه نقد از مشتری است. به بیان دیگر، مدت‌ زمانی است که طول می­‌کشد تا شرکت مطالبات خود را از مشتریان دریافت کند. با بررسی این نسبت درمی‌یابیم که شرکت درآمد فروش خود را در چه بازه زمانی به چرخه عملیاتی بازمی‌گرداند.

دوره وصول مطالبات = متوسط حساب­‌های دریافتنی *۳۶۵ / فروش نسیه

  • دوره گردش عملیات: به دوره‌ای گفته می‌شود که در طول آن، یک شرکت، مراحل خریداری مواد اولیه، تولید کالا، ارسال به دست مشتری و در نهایت دریافت وجه نقد را سپری می‌کند.

دوره گردش عملیات = دوره وصول مطالبات + دوره گردش موجودی کالا

  • گردش دارایی: این نسبت، میزان تأثیرگذاری گردش دارایی‌ها را در کسب درآمد شرکت نشان می‌دهد و بیانگر این است که چگونه دارایی‌های شرکت برای ایجاد درآمد به کار گرفته می‌شوند. با مقایسه این نسبت در دوره‌های گذشته می‌توان به این نتیجه رسید که افزایش دارایی‌ها در کسب درآمد بیشتر توسط شرکت، تأثیرگذار بوده است یا خیر.

گردش دارایی = فروش خالص / میانگین جمع دارایی­‌ها

  • گردش دارایی‌های ثابت: این نسبت، بیانگر میزان تأثیرگذاری دارایی‌های ثابت شرکت بر کسب درآمد آن است.

گردش دارایی‌های ثابت = فروش خالص / میانگین دارایی­‌های ثابت

  • دوره پرداخت بدهی‌­ها: نشان­ دهنده مدت‌ زمانی است که طول می­‌کشد تا شرکت بدهی خود را با تامین‌ کنندگان – بدهی بابت خرید مواد اولیه به‌صورت نسیه – تسویه کند.

دوره پرداخت بدهی‌­ها = متوسط حساب­‌های پرداختنی *۳۶۵ / خرید نسیه

  • نسبت گردش سرمایه جاری: سرمایه در گردش، تفاوت دارایی جاری از بدهی جاری شرکت حاشیه سود استاندارد است. این سرمایه، بخشی از خالص دارایی‌های جاری است که مستقیم یا غیرمستقیم تسهیلاتی را در چرخه تولید ایجاد می‌کند.

گردش سرمایه جاری = فروش / سرمایه در گردش

  • نسبت موجودی کالا به سرمایه در گردش: با توجه به اینکه یکی از اجزای تشکیل‌ دهنده دارایی جاری، موجودی کالا است، نسبت موجودی کالا به سرمایه در گردش نشان‌ دهنده آن است که چه مقدار حاشیه سود استاندارد از سرمایه در گردش شرکت را موجودی کالا تشکیل داده است.

موجودی کالا به سرمایه در گردش = موجودی کالا / سرمایه در گردش

منظور از نسبت‌های سودآوری چیست؟

نسبت‌های سودآوری، توانایی شرکت برای تولید درآمد مرتبط با عملکرد و سود سهام، دارایی‌های ترازنامه، هزینه‌های عملیاتی و سهام را اندازه‌گیری می‌کند. مهم‌ترین نسبت های مالی سودآوری شامل موارد زیر می‌شوند:

  • بازده دارایی‌­ها: نسبت بازده دارایی‌ها نشان‌ دهنده آن است که شرکت چگونه از منابع و دارایی تحت اختیار خود برای کسب سود بهره برده و برای سرمایه‌گذاران و اعتباردهندگان خود بازدهی ایجاد کرده است. نسبت بازده دارایی‌ها می‌تواند شاخص نهایی برای ارزیابی کفایت و کارایی مدیریت شرکت باشد.

بازده دارایی = سود خالص / میانگین جمع دارایی­‌ها

  • بازده حقوق صاحبان سهام: شیوه‌ای برای اندازه‌گیری میزان سودآوری شرکت است حاشیه سود استاندارد که روش ایجاد سود با استفاده از سرمایه سهامداران را روشن می‌کند.

بازده حقوق صاحبان سهام = سود خالص / حقوق صاحبان سهام

  • حاشیه سود ناخالص: این نسبت، عملیات اجرایی و کسب درآمد شرکت را ارزیابی می‌کند و همچنین توانایی شرکت در کنترل بهای تمام‌ شده کالای فروش رفته را بررسی کرده و رابطه‌ بین فروش و هزینه‌های تولید کالای فروخته‌ شده را نشان می‌دهد.

حاشیه سود ناخالص = سود ناخالص / فروش

  • حاشیه سود عملیاتی: نسبت سود عملیاتی نشان‌ دهنده این است که هر یک ریال فروش محصولات یا خدمات چه تأثیری در سود عملیاتی شرکت دارد.

حاشیه سود عملیاتی = سود عملیاتی / فروش

  • حاشیه سود خالص: درصد حاشیه سود خالص شرکت نشان‌ دهنده این است که از هر ۱ تومان فروش شرکت چه مقدار آن به سود خالص تبدیل‌ شده است.

حاشیه سود خالص = سود خالص / فروش

آشنایی با نسبت‌های ارزش بازار

این نسبت‌ها منعکس‌ کننده نگرش سهامداران و تحلیل گران بازار سرمایه در خصوص عملکرد گذشته و پیش‌ بینی روند آتی شرکت هستند. انواع متداول نسبت‌های ارزش بازار عبارت‌اند از:

  • نسبت ارزش دفتری (P/BV): این نسبت بیانگر ارزش ثبت‌ شده خالص دارایی‌ها بر مبنای هر سهم از سهام عادی هستند.

P/B = قیمت بازار هر سهم از سهام عادی * تعداد سهام در دست سهامداران عادی / حقوق صاحبان سهام

  • نسبت قیمت به درآمد (P/E): این نسبت، دیدگاه تحلیل گران بازار سرمایه را در خصوص سودآوری آتی شرکت تعیین می‌کند و از تقسیم قیمت بازار هر سهم عادی در یک دوره زمانی خاص و سود سالانه آن به دست می‌آید.

P/E = قیمت بازار هر سهم از سهام عادی / سود هر سهم از سهام عادی

  • نسبت قیمت به فروش (P/S): این نسبت که از حاصل تقسیم ارزش بازار شرکت بر کل فروش ۱۲ ماهه ایجاد می‌شود، به شما می‌گوید برای هر یک ریال فروش سالانه چقدر هزینه می‌کنید.

P/ S = قیمت بازار هر سهم از سهام عادی / کل فروش ۱۲ ماه اخیر شرکت

  • قیمت به جریان نقدینگی (P/CF): این نسبت از توان قابل ملاحظه‌­ای برای پیش ­بینی بازده سهام برخوردار است و معمولا به‌ وسیله سرمایه‌گذاران نهادی مورد استفاده قرار می‌گیرد. نسبت قیمت به جریان نقدینگی، مواردی از قبیل استهلاک، تخفیف درآمد و مواردی از نقدینگی را که توسط کسب و کار ایجاد شده حذف می‌کند.

P/ CF = قیمت بازار هر سهم از سهام عادی / جریان نقدی هر سهم

جریان نقدی هر سهم = سود هر سهم + (استهلاک دارایی‌های مشهود و نامشهود / تعداد سهام شرکت)

  • نسبتPEG: نسبتی است که برای تعیین ارزش سود هر سهم تا زمانی که نرخ رشد سود سهام شرکت در نظر گرفته شود مورد استفاده قرار می‌گیرد. این نسبت مبتنی بر نسبت P/E است و چشم‌انداز رشد یک سهم را در نظر می­‌گیرد. محاسبه بدین شکل است که نسبت P/E را به نرخ رشد سالانه درآمد بر مبنای ارزش ۵ سال آینده تقسیم می‌کنیم. اگر نتیجه کمتر از یک باشد بیانگر آن است که بازار به‌طور کامل چشم‌اندازی در خصوص این سهم ندارد.

PEG = (قیمت بازار هر سهم از سهام عادی / سود هر سهم از سهام عادی) / نرخ رشد سالانه درآمد

محدودیت نسبت های مالی چیست؟

تحلیل نسبت‌های صورت‌های مالی به‌ طور گسترده‌ای توسط تحلیل‌گران مالی، سرمایه‌گذاران و اعتباردهندگان به کار می‌رود. در واقع این نسبت‌ها وضعیت اقتصادی واحد تجاری را در مقایسه با صورت‌های مالی به شکل بهتری انعکاس می‌دهند. از سوی دیگر، نسبت های مالی در مدل‌های پیش‌بینی به‌ طور موفقیت‌آمیزی به کار می‌روند. اما با وجود استفاده وسیع از نسبت‌ های مالی این تکنیک‌ها با برخی از محدودیت‌ها روبه‌رو هستند که تفسیرها را با پاره‌ای از ابهام مواجه می‌کنند.

نمونه‌هایی از محدودیت‌های نسبت های مالی

  1. با توجه به اینکه نسبت‌ها بر مبنای اطلاعات تاریخی هستند، میانگینی از شرایط موجود در گذشته به شمار می‌روند.
  2. هنگامی‌ که اطلاعات بر مبنای بهای تمام‌ شده تاریخی باشند قادر به انعکاس سطح عمومی قیمت‌ها و ارزش‌های جاری نخواهند بود.حاشیه سود استاندارد
  3. از آنجایی که روش محاسبه هر نسبت استاندارد نیست، بنابراین نمی‌توان تاثیر نفوذ اطلاعات گزینش‌ شده را در محاسبات نادیده گرفت.
  4. استفاده از روش‌های مختلف حسابداری می‌تواند بر نسبت‌ها اثرگذار باشد. مثلا استفاده از روش‌ «فایفو» نتیجه‌ متفاوتی نسبت به استفاده از روش «لایفو» ایجاد می‌کند.
  5. همچنین تغییرات در اصول و برآوردهای حسابداری – مثلا تغییر از روش فایفو به لایفو – نیز در تغییر نسبت های مالی تأثیرگذار هستند. علاوه بر این، برای استفاده از اطلاعات در روندهای درازمدت، ممکن است نیازمند تبدیل اطلاعات با هدف حذف رویدادهای غیرعادی و غیرمترقبه باشیم.
  6. با توجه به تفاوت‌های موجود در ویژگی‌های عملیاتی شرکت‌های مختلف مانند خطوط تولید، روش عملیات، نحوه تامین مالی و منطقه جغرافیایی شرکت‌ها مقایسه بین شرکتی دشوار است.

به هنگام استفاده از نسبت های مالی، محتاط باشید!

اگرچه محدودیت‌های صورت‌های مالی بسیار با اهمیت هستند. اما با این حال، تحلیل نسبت‌ها از تکنیک‌های مهم تفسیر صورت‌های مالی به شمار می‌رود. زیرا نسبت‌ها نشانگر ارتباط‌هایی میان عناصر اساسی صورت‌های مالی شرکت‌ها هستند. در هر صورت، نتایج حاصل از نسبت های مالی باید با احتیاط بیشتری مورد استفاده قرار گیرند.

نقطه سر به سر چیست و چگونه محاسبه می شود؟

نقطه سربه سرسطحی از فعالیت واحد تجاری است که در آن درآمد فروش با هزینه ها مساوی باشد. یعنی در نقطه سر به سر نه سود وجود دارد و نه زیان.

روش های بدست آوردن نقطه سر به سر چیست؟

روش رسم نمودار- روش حاشیه سود- روش تحلیلی از طریق فرمول

چه عواملی نقطه سر به سر را کاهش می دهند؟

افزایش قیمت محصولات،تحلیل حاشیه سود، تخفیف ها و… از عوامل کاهنده نقطه سر به سر است.

حتما تا به حال نقطه سربه‌سر را شنیده اید، این مفهوم که با BEP نشان داده می شود برگرفته از کلمات Break Even Point است. نقطه سربه سر سطحی از فعالیت واحد تجاری است که در آن سطح جمع درآمد فروش با جمع هزینه های فروش مساوی باشد. یعنی در این نقطه نه سود وجود دارد و نه زیان. در این سری از مقالات آموزش رایگان حسابداری قصد داریم به آموزش نحوه محاسبه نقطه سر به‌ سر و مزایا و معایب آن و همچنین فرمول و نحوه محاسبه این نقطه بپردازیم.

تعریف نقطه سر به سر

اگر درآمد بیشتر از نقطه سربه سر باشد بنگاه اقتصادی سود خواهد کرد و اگر میزان درآمد کمتر از این نقطه باشد بنگاه اقتصادی زیان خواهد کرد. مدیران با دانستن این نقطه می توانند برنامه فروش را تنظیم کنند و از عملیات موسسه ایجاد سود نمایند. برای اینکه بتوانیم نقطه سربه سر را به درستی محاسبه کنیم باید درک درستی از ماهیت هزینه های به کار گرفته شده در تولید داشته باشیم، یعنی بدانیم کدام هزینه، متغیر، ثابت یا نیمه متغیر است. به عبارتی در نقطه سر به سر، جمع هزینه ثابت و متغیر با درآمد کل برابر است. این نقطه تاثیر مستقیمی بر صورتهای مالی تسلیمی به سازمان مالیاتی ندارد؛ بلکه برای برآورد درآمد و هزینه بنگاه اقتصادی کاربرد دارد.

تعریف هزینه‌های ثابت و متغیر

هزینه های ثابت، متغیر و نیمه متغیر هر کدام ویژگی منحصر به فردی دارند:

هزینه متغیر (VC) بستگی به تعداد تولید دارند و به نسبت سطح فعالیت موسسه تغییر می کنند. هر چه سطح فعالیت (تعداد تولید) بیشتر باشد، جمع این هزینه ها نیز بیشتر می شود.

هزینه نیمه متغیر، قسمتی از آنها ثابت و قسمت دیگر متغیر هستند.

هزینه‌های ثابت، با کاهش یا افزایش تولید یا خدمات کاهش پیدا نمی‌کند. این هزینه‌ها مستقل از نوع و میزان فعالیت بنگاههای اقتصادی در زمان مقرر باید پرداخت شوند. هزینه‌های ثابت وابسته به زمان هستند.

مزایا و معایب تحلیل نقطه سر به سر چیست؟

مزایای نقطه سر به سر

این مفهوم در صنعت و کسب وکار، کاربردهای متفاوتی دارد. بعضی از مزایای استفاده از آن عبارتند از:

🔹 تخمین دقیقی از واحدهایی که باید به فروش برسد تا رسیدن به سود

🔹 کمک به شناسایی هزینه‌های ثابت و متغیر و ایجاد هماهنگی بین هزینه‌های ثابت و متغیر

🔹 ابزاری موثر برای تعیین اهداف فروش

🔹 پیش بینی سودآوری تولید با استفاده از تغییرات و کارآیی هزینه‌ها

🔹 پیش بینی سود و زیان در سطوح مختلف تولید و فروش

🔹 پیش بینی اثرات تغییرات قیمت محصول

🔹 ارزیابی تقاضاهای آتی محصولات

🔹 استفاده از فرصت های جذب سرمایه گذار با دریافت وام با تحلیل BEP

🔹 در اختیار قراردادن اطلاعات مهم و موثر در تصمیم گیری مدیران واحد اقتصادی

نمودار نقطه سر به سر

پیش بینی اثرات تغییرات قیمت محصول از مزایا و كوتاه مدت بودن تجزيه و تحليل نقطه سربه سر از معایب آن است

معایب نقطه سر به سر

فرضیات این مفهوم مانند بقیه اطلاعات تحلیلی دارای محدودیت و معایبی است که به شرح زیر است:

♦️ یکی از فروض این مفهوم این است که تولید با درآمد و هزینه تغییر نخواهد کرد.

♦️ فرض ثابت بودن فروش و تولید در این نقطه

♦️ معمولا برای یک محصول بکار می‌رود

♦️ فرض یکسان بودن قیمت فروش در هر میزان تولید

♦️ زمان بر بودن محاسبه و تحلیل این نقطه

♦️ بعضی از سازمان‌ها بعد از دسترسی به این نقطه هدف بسیار بالایی برای خود تعیین می‌کنند که بسیار تنش زا خواهد بود.

♦️ كوتاه مدت بودن تجزيه و تحليل نقطه سربه سر

♦️ محاسبه نقطه سر به سر در طرح توجیهی در شرایط عدم اطمینان است

♦️ در واقعیت هزينه ها علاوه بر ثابت و متغير شامل هزينه نيمه متغير يا نيمه ثابت هم هست اما در تجزيه و تحليل سر به سر فرض بر داشتن هزينه ثابت و هزينه متغير است.

♦️ در شرایط واقعی کل میزان تولید و فروش هزینه های متغیر و ثابت در سطوح مختلف قابل تغییر است در صورتی که در تحلیل این نقطه فرض بر ثابت بودن قیمت فروش و هزینه های متغیر هر واحد محصول در کل سطوح تولید است.

نمودار نقطه سر به سر

این نمودار رابطه بین درآمد فروش کل TR و هزینه های کل TC را نشان می دهد. محل تلاقی این دو خط نقطه سر به‌سر است.

این نمودار رابطه بین درآمد فروش کل TR و هزینه های کل TC را نشان می دهد.

روش رسم نمودار سر به سر به شکل سنتی

دوخط TC و TR را می کشیم، هر جایی که این دو با حاشیه سود استاندارد هم برخورد کردند، نقطه BEP می شود. در این حالت حاشیه فروش نشان داده نمی شود.

روش رسم نمودار سر به سر به شکل هم زمان

دراین روش حاشیه فروش نشان داده می شود.

  • حاشیه فروش: تفاوت بین فروش و هزینه های متغیر
  • جمع حاشیه فروش: همیشه برابر است با : هزینه ثابت + سود شرکت
  • حاشیه فروش باید بیشتر از هزینه های ثابت باشد تا بتواند سودی ایجاد کند.

فرمول محاسبه نقطه سر به سر در حسابداری

رابطه حجم فعالیت سود و هزینه ها از موضوعات مهم مدیریت مالی است. هر شرکت باید بداند که چه مقدار کالا باید تولید کند و بفروشد تا در این نقطه قرار بگیرد یعنی نه سود کند نه زیان.

همچنین اگر میزان تولید یا مبلغ کالاهای خود را تغییر دهد چه اثری بر حجم فعالیتش دارد و بداند چه میزان تولید و فروش داشته باشد که سود مورد نظر را به دست آورد. رابطه فعالیت سود و هزینه ها فرمول نقطه سر به سر در حسابداری است.

در حالت تحلیلی زمانی که هزینه‌ها و درآمدها ثابت هستند و X واحدهای فروش و TC مجموع هزینه‌های ثابت و TR مجموع درآمدها باشد فرمول این نقطه به صورت زیر محاسبه خواهد شد:

TFC یا FC =هزینه‌های ثابت

P= قیمت فروش هر واحد

V= هزینه‌های متغیر هر واحد

عبارت (P-V) اهمیت خاصی دارد که حاشیه سهم واحد نام دارد. مقدار این سود بخشی هزینه‌های ثابت هر واحد فروش را جبران کرده و محاسبه می‌کند.

حاشیه فروش (CM)

عبارت است از تفاوت بین قیمت فروش هر واحد (p) و هزینه های متغیر آن یک واحد (vc)

حاشیه فروش کل

تفاوت درآمد فروش کل وهزینه متغیر کل است

TC=TR
PX = TFC+VX
PX-VX=TFC
(P-V) * X= TFC
X=TFC/P-V
فرمول های محاسبه نقطه سر به سر در حسابداری

▪️محاسبه تعداد فروش در نقطه سر به سر

در این روش تعداد فروش ( نه مبلغ) برای محاسبه سر به سری استفاده میشود:

(هزینه متغیر هر واحد-قیمت هر واحد)/هزینه ثابت کلتعداد واحد فروش در سر به سر
( P-V )/ FC Q
فرمول نقطه سر به سر تعداد واحد کالای فروش رفته

▪️ محاسبه قیمت در نقطه سر به سر

(( قیمت فروش هر واحد/هزینه متغیر هر واحد)-1)/هزینه ثابت کلقیمت فروش در نقطه سر به سر
((V/P)-1) /FC S
فرمول قیمت در نقطه سر به سر

معادلات ریاضی برای محاسبه سر به سر

در این روش برای محاسبه BEP با گذاشتن اعداد مربوط به هزینه ثابت کل، هزینه متغیر هر واحد و قیمت فروش هر واحد به دست می آید.

فرمول محاسبه تعداد فروش در زمان برابری درآمد و هزینه

پس از اینکه تعداد تولید در BEP به دست آمد می توانیم مبلغ فروش در این نقطه را نیز به دست آوریم:

فرمول محاسبه مبلغ فروش در زمان برابری درآمد و هزینه

حاشیه فروش برای محاسبه سر به سر

فرمول مبلغ فروش در سر به سر با توجه به نسبت حاشیه فروش

نحوه محاسبه نقطه سر به سر چند محصولی

برای محاسبه نقطه سر به سر برای چند محصول لازم است درصد ترکیب فروش محصولات را داشته و برای به دست آوردن سر به سر، سود تامینی هر یک از محصولات (حاشیه سود) را به دست آورده سپس سود تامینی هر محصول را در درصد ترکیب آن در فروش ضرب کرده تا سهم سود تامینی هر محصول در سود تامینی ترکیب به دست آید. سپس سودهای تامینی به دست آمده را با هم جمع کرده تا سود تامینی ترکیب به دست آید و آن را در فرمول مربوطه قرار میدهیم تا نقطه سر به سر کل محاسبه شود.

(درصد ترکیب هر محصول در نقطه سر به سر آن محصول ضرب شده تا سهم محصول در این نقطه به دست آید.)

عوامل کاهنده نقطه سر به سر

عواملی که نقطه سر به‌سر را کاهش می دهند منجر به سود دهی بیشتر بنگاه اقتصادی می شوند:

1- افزایش قیمت محصولات

2- تحلیل حاشیه سود

مثال محاسبه نقطه سر به سر در حسابداری

مثال 1: یک فروشگاه یک نوع کالا به قیمت هر واحد 400،000 ریال خریداری و انباری اجاره کرده که اجاره سالانه آن 12،000،00 ریال است این فروشگاه هر واحد کالا را به مبلغ 600،000 ریال به فروش میرساند. میخواهیم موارد زیر را حساب کنیم:

  • چه تعداد کالا خریداری و به فروش رساند تا نه سود کند نه زیان؟

60 واحد کالا = ( 400،000-600،000)/ 12،000،000

  • مبلغ فروش در نقطه سر به سر؟

36،363،636 ریال=((400،000/600،000)-1)/ 12،000،000

مثال: در شرکت آفتاب برای دوره ی مالی منتهی به 99/12/30 هزینه ی ثابت کل 1700,000 ریال و بهای فروش هر واحد 2000 ريال است. هزینه ی متغییر اداری 300 ريال و متغییر فروش 800 ريال است. مدیر شرکت آفتاب می خواهد بداند چه تعداد کالا تولید کند که:

الف) نه سود داشته باشد و نه ضرر؟ و با چه مبلغی؟

فرمول برابری فروش و هزینه

ب) مدیریت شرکت آفتاب بخواهد معادل 1000,000ريال سود داشته باشد؟

نکته ای که در اینجا مطرح است این استکه چون مدیریت شرکت قصد دارد سودی به مقدار 1,000,000ريال داشته باشد پس فرمول
نقطه سر به سر تغییر می کند:

فرمول نقطه سر به سر

دانلود فایل آموزش نقطه سر به‌ سر (pdf)

پیشنهاد ما

نقطه سربه‌سر، میزانی از تولید بنگاه اقتصادی است که میزان هزینه‌ها با میزان درآمدها یکی می‌شود و بنگاه در این سطح از تولید نه سود می‌کند و نه زیان. اگر تولید، بیشتر از این نقطه باشد، بنگاه سود خواهد کرد و اگر کمتر باشد، قطعا زیان خواهد دید.مهمترین مزیت نقطه سر به‌سر شناخت رابطه بین هزینه های ثابت و متغیر با قیمت فروش و میزان تولید است. آگاهی در این زمینه به تکنیک بودجه بندی کمک بسیاری زیادی به مدیران خواهد کرد. با آموزش حسابداری و بدست آوردن این نقطه از زیان شرکت و دیگر خطراتی که یک بنگاه اقتصادی در پیش رو دارد، جلوگیری خواهید کرد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.